جوان آنلاین: دو هفته پیش در یک پنجشنبه اردیبهشتی، عابرانی که از مقابل ساختمان شهروند در بلوار اصلی شهر لواسان میگذشتند، با اتفاقی خاص روبهرو شدند؛ جوانی که راننده کوییک بود، با صورتی خونآلود، از ماشین پیاده شده بود و در پیادهرو فریاد میزد. چند ثانیه قبل تصادفی رخ داده و شیشه ماشین خرد شده بود. سر مرد جوان ضربه دیده بود و به نظر میرسید آسیب جدی است، او فریاد میزد: «همه زندگیم رو پای این ماشین گذاشتم، بدبخت شدم.» عابران بهت زده، به او زل زده بودند و آنچنان تحت تأثیر قرار گرفته بودند که هیچ کس، گوشی همراهش را درنیاورده و به سنت این سالها تصویر نمیگرفت. فریادهای مرد جوان، جانسوز بود. از صورتش خون روی پیادهرو میریخت و او فریاد میزد.
این بخشی از واقعیت جاری زندگی اغلب مردم جامعه است که دچار بحرانهای جدی مالی هستند؛ آنها که غیرمستقیم و مستقیم در دایرهای از شوربختی گرفتار میشوند. حسام اسلامی در مستند «متهمین دایره بیستم» سرنوشت چند دزد خردهپا را روایت کرده است، تا اینجا مشکلی وجود ندارد، نکته جالب و دریغبرانگیز این است که فیلمساز چند بار روی دوستی و حس همدلیاش با این دزدان تأکید میکند. فیلم «متهمین دایره بیستم» یکی از عجیبترین مستندهایی است که در ایران (و شاید جهان) ساخته شده، نمایش دزدان و خلافکاران در یک مستند، مرسوم و پذیرفتنی است، اما امر اخلاقی این است که آیا مستندساز میتواند با دزدانی که هرگز از عمل سوء خود، شرمنده نیستند، همراه شود؟ آیا میتواند نسبت به تضییع حقوق دیگر شهروندان ساکت بماند؟ تنها با این منطق که فیلم بسازد؟ چرا فیلمساز سراغ هیچ مالباختهای نمیرود؟ چرا بحران سرقت را از یک سوی دیگر نمیبیند، پدری که تمام داراییاش را از دست میدهد، خانوادهای که با سرقت دچار گرفتاری میشود؟
«متهمین دایره بیستم» دقیقاً با چه هدف و رویکرد تربیتی و آموزشی ساخته شده؟ هیچ سکانسی از فیلم، نشاندهنده همدلی فیلمساز با مردم، مردم مورد تاراج قرار گرفته نیست. او هیجان زده از کشف یک گروه گنگستر خردهپای جنوب شهری، میکوشد کنارشان، ناظر و ثبتکننده باشد. احتمالاً حسام اسلامی گمان میکند، واقعیت را ثبت کرده، اما آیا به تأثیر این واقعیت توجه داشته است؟ در روز روشن، در خیابان، در شهر تهران (پایتخت و مهمترین شهر ایران) چند جوان، بدون اینکه آموزش دیده باشند، به سادگی دست به سرقت اتومبیل میزنند و شبها دور هم میرقصند، شادخواری کرده و حتی در یک پلان از فیلم احساس عذاب وجدان و رنج ندارند. آقای کارگردان که با آثاری، چون «پروژه ازدواج» داعیه نزدیک شدن به انسان و مسائل روحی و روانی او را دارد، از تأثیر تصویر بر مخاطب آگاه است، فیلم او چه هدفی دارد؟ ترویج دزدی؟ توجه به اینکه دزدان کمسن و جوان ایران، چگونه مست از پولهای بادآورده، شبها دور هم جمع میشوند و به ریش هموطنان مالباختهشان میخندند؟
تماشای «متهمین دایره بیستم» دردآور است، باور اینکه یک ایده بتواند، فیلمسازی خلاق را چنین درگیر مناسبات غیراخلاقی کند، دشوار است. حسام اسلامی، حتی مانند کارگردانهای فیلمهای داستانی، نتوانسته است چند پلان از ضدقهرمانهای فیلمش ضبط کند که اشارهای به گذشته پررنج یا بحرانهای زندگی آنها باشد تا تماشاگر باور کند، این عصیان و طغیان، محصول زندگی خانوادگی نامناسب یا بحرانهای دوران کودکی است، تنها در یک سکانس، پسری که مادرش را از دست داده با گریه و خشم، فقدان مادر را بهانهای برای ادامه خلافکاری در آینده میداند.
این مجسمههای فساد و تباهی که فیلم درباره آنهاست، مشمئزکنندهاند و همدلی برنمیانگیزند، قساوت آنها نسبت به زندگی هموطنانشان، نفرتبرانگیز است و اینکه فیلمساز، کنار آنها ایستاده به نفع فیلم نیست. اگر در «رؤیاباف و قاضی» حسام اسلامی با گنجیابان طرح دوستی میریخت و در سرقت میراث آبا و اجدادی با آنها شریک میشد، فیلم را میشد این طور تفسیر کرد که آرزوبافی در سرزمینی که رنج دیده و شکست خورده در آن فراوان است، منطقی است و ریشه تاریخی دارد، اما آیا در فرهنگ ایرانی، سرقت، کلاهبرداری و افتخار به آن ستودنی است؟ در یکی از سکانسها، یکی از شخصیتها با صراحت میگوید دزدی را رها نمیکند، چون روزی ۲۰۰ هزارتومان درآمد دارد، در حالی که شغلهای دیگر، ماهانه ۲۰۰ هزار تومان درآمد دارد. این منطق دزدان جوان فیلم است و فیلمساز در هیچ یک از نریشنهایش، هیچ موضعی نسبت به این نگاه ندارد. تنها با انتخاب یکی از چند شخصیت فیلم که ناگهان تصمیم به ترک دزدی گرفته و ازدواج کرده، میکوشد فیلم را از خطر ممیزی نجات بدهد. با توجه به مقدمه فراوان فیلم درباره سرقت و هیجان و لذتش، تحول پسر جوان چنگی به دل نمیزند و باورپذیر نیست. متنهای پایان فیلم درباره سرنوشت شخصیتها، هم شبیه تحول خلافکاران در فیلمفارسیها نچسب و شعاری است.
«متهمین دایره بیستم» محصول نگاه اشتباه به امر اخلاقی است. فعالان سینمای مستند معمولاً بر این باورند که سینمای داستانی، غیرواقعی، تجاری و سطح پایین است، اما ابتذال را نه گونه سینمایی که نگاه سازنده اثر تعریف و تعیین میکند. در سینمای داستانی نمونههایی وجود دارد که خلافکار خردهپا، برخی ارزشهای اخلاقی را رعایت کرده و به آدابی وفادار است که او را دوستداشتنی کرده است، «قیصر» (مسعود کیمیایی) مهمترین و شناختهشدهترینشان است و «طوقی» (علی حاتمی)، یکی دیگر از این فیلمها که شمایل ضدقهرمان چند وجهی را به نمایش میگذارد.
ممکن است کارگردان «متهمین دایره بیستم» معتقد باشد فیلمش در مذمت سرقت است، اما نشانهها این موضوع را نشان نمیدهد، او میتواند تأثیر فیلمش را روی نوجوانان و جوانان انکار کند، میتواند نسبت به بازتاب و انعکاس فیلمش روی تماشاگر غفلت کند و با خیال راحت، به فیلمسازی ادامه دهد، اما به نظر نمیرسد هیچ فیلمسازی در سینمای جهان به این سادگی میتوانست در ستایش خلافکاران خردهپا و سرقت در روز روشن فیلم بسازد.